"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرامش» ثبت شده است

ب: کاری بیاغاز
برای چه اما؟:
درآمد بالا؟
تولید کالا (آیا مفید، مُضِر است یا؟)؟
انجام خدمات؟
گذران روزمرگی؟
خیانت؟
جنایت؟
فریب و نیرنگ و دغل
»آتش»«فشانی«
ستم (آزاروغمزایی)؟
جمع «توشه» برای «کوله»ی «فردا»؟
غم زدایی
شادی زایی
»عطش»«نشانی«

پیش از تصمیم به کار ابتدا میزان زلالی (خلوص) و صداقت (روراستی)ات را با شخص خدا رودر«رو» محاسبه کن و بپا تا به ضرورت انجام کار اطمینان یابی (یا ایتها النفس المطمئنةُ إرجعی الی ربکِ راضیةً مرضیةً ...(
سپس پیدا کن چرا ...؟

و پیدا کن چرا آن کار را؟
کار بهتر دیکری نیست و اگر صبر اختیار کنی نیز، یافت نخواهد شد؟
آیا ضرورت ها، وظایف شما، مسئولیت ها و خصوصاً تَبَعات (پی آمدهای) پس از ورود به کار را می شناسی؟
«خود»ت را «می شناسی؟» و از پس آن ها بر خواهی آمد؟
کاری برگزین که سرشار از سود باشد اما تشخیص بده برای که و که ها به ترتیب اولویت آن سودها باید باشند (و پیش از همه «خود»ت، برای «خود»ت «سود»ش چه قدر است؟)
اطمینان داری در سرریز درآمدها اگر امتحان خدا گریبان تو را گرفت غرق نخواهی شد و جهان را (به اندازه ای که تحت تسلط توست) به آنش نخواهی کشید؟
حالا به این که کار شما شهره ی شهرها شود اندیش: اعتلای نام خدا پی آمد پایه ی این کار در خود من و سپس هرکه خدا خواسته اند به هر دلیل و هرجا (پرسید شود آیا که هر کاری چنین محک بخورد گفتم داور، شما!. گفت سخت می شود گفتم سخت نه!، نع!، سخت نمی شود، «زندگی» می شود. مگر برای این هزار ماه یا شب قدری بیش، به ما فشار آورده اند برای افزایش تعداد کارها، ها؟ خیره به من مانده است پلک نمی زند این همه سال ها)
بعد به این اندیش که دست تو نزد کسی دراز هرگز برای هیچ چیز و به هیچ میزانی دراز نشود و آن قدر توانا باشی که بگیری دست های بسیاری را و بکشی شان بالا بدون این که ببینند چهره ی شما و حتی بشنوند صدای تان را
تا این جا بسم الله
حالا، همیشه آغوش بگشا برای محبت به کل آدم ها در دنیا به هر شکلی که ببینی لبخند خدا تابیده به پندار و رفتار و گفتار و کردار شما ... و سپس هرکه را اسرار آموخته دیدی و دهان دوخته بیش بفشار و نوازش کن در حدود (مرزهای) بالا بالا بالاتر و هرچه بالاتر بهتر
و این هم الرحمن الرحیم اما!، اما هشدار، که شیاطین از درون خون تو (نفس)، تو را نبرند روی هوی (أفَرأیتَ من إِتَخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؟(
حالا بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم» حالا داری «می گویی»: «بسم الله الرحمن الرحیم«
و چون معنی بسم الله الرحمن الرحیم دانستی فَقُلِ الحمد لله رب العالمین

 

  • مَهدی هُدایی


یک لحظه هم حتی، حتی یک لحظه هم  بی کار نمانید

کار، لذت و تفریح شما باشد. آن را برقصید و همآغوشَش شوید و نتیجه از عشق همآغوشی تان با آن به ثمر بنشیند تا اوج لذتی که از آن می برید باشد و اوج لذت به هرکه آن را خرید بدهد

 

تند تند تند:

نه بخورید،

نه بخوابید،

نه بخرید،

نه بگویید،

نه بشنوید،

نه ببینید،

نه بخوانید،

نه بنویسید،

نه بنشینید،

نه برخیزید،

نه کار کنید،

نه عشق بورزید و نه عشق بازی،

نه محبت کنید،

نه دعا و استغفار نمایید،

نه نماز بخوانید و رکوع و سجده،

نه ذکر بگویید،

نه کتاب آسمانی تان را به زبان ببرید ...

 

کُند، متمرکز، متفکر، عاقلانه، با احساس حضور و ظهورِ شادی و شور و نمایشِ نشاط و شوق نفس بکشید تا ذره ذره ها را درک و حس کنید و سرشار از سپاس و امید به حیات برتر و سرتر نَفَس بکشید

 

تند تند تند اگر بگویید الحمد لله رب العالمین یا استغفر الله ربی و اتوب الیه یا سبحان ربی الاعلی و بحمده یا حتی الله اکبر ... نه این که خوب نباشد ـ خوب است، عالی است ـ اما و بلکه خوبتر و خوب ترین این است که کُندآرام حتی حتی حتی نفس بکشیم (هرچه بر کُندآرامی تنفس بکوشیم سلامت و طول عمرمان را افزوده ایم)

 

استغفر (حس کنید یعنی دارید می روید نزد خدا برای درخواست کردن از «ایشان» برای ندیده گرفتن کدام خطا یا اشتباه یا کم کاری یا کوتاهی یا جرم، یا بدی ... که کرده اید و کی و کجا و چرا ...)

الله (حس حضور در مقابل مقدس بی نیاز و انتهای همه نیازها ... ـ چه حسّ قشنگی ـ)

ربی (که مفتخرم به این که «ایشان» مربی من هم هستند ... ـ چه حالت نازنینی ـ)

و اتوب الیه (و من از هرکه و هرچه و هر حالت و هر نیازی روی برگردانده و روی به حضرت شان آورده ام تا اعلام کنم چنانچه با بارش مغفرت«شان» پاکم کنند روی به حضرت شان بگردانم و بلکه دیگر برای همیشه دست از گناهان بردارم)

 

و توفیق همه ما به دستان پر توان و آگاه مطلق و دانا و دارای الله است تبارک و تعالی

 

  • مَهدی هُدایی

دو داده خداست که تا از دست نرود آدمی آن دو را نبیند!:

تن درستی (صحّت) و آرامش (الأمان)

نعمتان مجهولتان: الصّحت و الأمان

این روز و شب ها که فقط ایثارگرترین انسان های زمین سرِ کار و کوشش و مقابله با مأمور نادیدنی و جلوناگرفتنی هستند و باقی مردمان کُلّ جهان در رُعبی بی نظیر در طول تاریخ بشر هستند آدمیان، این کلام آخرین فرستاده و «پیام»آور خدا را می شود که درک کنند و بادا به حال آدمیان که بیدار شوند و به «خود» بازگردند و مسیر جز این که تا کنون طی ایده اند بگزینند و طی بکنند

(پس من از اکنون هر صبح که بر می خیزم سری بر خاک پاک به شکرانه ی سلامت و امنیّت ـ آرامش ـ می نهم و خدای را ندا می دهم که چه قققدر خوش حال و شادم که «ایشان» را دارم و هیچ غم و غصّه و اندوه ندارم و می کوشم این هر دو را همیشه با تمام توانم بپایم. نیز تا در توان دارم می کوشم و می پرسم از این و از آن ـ اگر خودم کسی نمی شناسم ـ که به دیگرانی که به این دو محتاجند یاری برسانم و این گونه در کاربرد، قدر «هردُوانه» بدانم. گرچه باز همین هم نعمت بزرگ خداست و سپاس این یکی را باز نمی توانم. پس هر روز صبح و شب به خدای عرض می کنم: دوستا! رفیقا! ای اهل مُدارا! من حمد و سپاس «شما»ی نتوانم بس که بزرگید و سرشار از لطف و محبّت و مهر و بخشش و خوبی

 

  • مَهدی هُدایی