"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زبان» ثبت شده است

«بیداری» آغاز لحظه ی عذاب است اگر عمر ات در خاب گذشته باشد

کسی که عمرش را در «بیداری» سپری کرده باشد، حتی اگر از احوال خویش بی خبر بوده باشد معنای لذّت را «نشخوار» می کرده است بی هراسِ شکار شدن و ذبح و پختیدن و خوردیده شدن و پوست به دبّآغ خانه بُردیدن

«بیداری» اگر که عمر تو در خاب گذشته است، آغاز لحظه های سوختن پیوسته در آتَشَینِ (دوآتشِ) ندامت و حسرت است

«بیداری» اگر که تو از آن چه بر تو گذشت و تو بر خویش گذراندی بیزاری، دردی جان کاه است. عذاب الهی است. جاویدانِگی در پشیمانی های پیوسته ی گذشته هایی است که مُحالِ مُطلق است دوباره باز گشتن و تصحیحیّتِ آن ها

«بیداری» چنانچه در توان تو بود که تو سرشار از ثروت و عزّت و مکنت و جاه و مقام خدمتِ ناب و صاحبِ کُلِّ «جواب» شده ای و نباشی عجیب حالِ خراب و عطش برای چشیدن جرعه ای آب است

و خدای را باش که به جایِ «بیداری»، از تو خواست که خویش هر لحظه با هر دمِ تازه دوباره و از نو زنده بشماری ـ اگر اهل صداقت و صلح و صفا و درستی و دشمن سستی و یک خلوص منزّه و پاکی ـ

و تجربه یِ خواب های خطاها که کردی را، پله های پاک کردن آن ها از ذهن و دل و هوش و گوش و چشم و قلب و خیال و وهم و تصوّر و تصدیق گیری و با سرعت بیش و تمرکز بیش تر و حسّ خوب مهارت و شوق بهره وری از فرصتی که دوباره برای شما هست از آن ها بالا رَوی و هر که زیان زده ای بِبَری به اوج امکان در جهان

و هیچ خیال نکنی، چون به این سن و سال، مملوّ از آن همه خواب های اشتباه و خطا و جرم و جریره و ذنب و اثم و شرک و کفر و الحاد و لجاج به خود و اطرافیان و کشور و کل جهان رسیده ای، برای کسب لذائذ و رهایی و ایجادِ شادی و دریافت عزّتِ داده به بادِ حوادثِ جهل گذشته ی خود، دوام نداشته و دیری

«بیداری» مگر که تو عبرت خاص (ویژه) بگیری اگرنه که عین ألامتِ (ألیمی، دردناکی) آن مرضی است که خدا که در نهاد کسانی که «مریض» نهاد و به ایشان هرگز فرصت جبران، دوباره و چند باره ـ مثل این که به من به تو داد ـ نداد

«بیداری» عجیب رفیق شفیقی است اگر که آدم خاب را بدونِ نگاه به گذشته ی خویش ببَرَد به دیار بستر آزادی ... و تو می نگری که بس که خدا بزرگ و قشنگ است و وسیع و پُر دَهش است و چه زیبا، تو «می شنوی»: جنابِ بنده یِ صادق خالص من! بیا به «عالَمِ بالا» بیا که جای شما که رو به «من» اید همه خالی است

قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۚ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ ۚ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ [١٠:٣١]

بگو: کیست که از آسمان و زمین به شما روزى مى‌دهد؟ یا کیست مالک گوش‌ها و چشم‌ها و کیست که زنده را از مرده و مرده را از زنده بر مى‌آورد؟ و کیست که تدبیر امور مى‌کند؟ حتما خواهند گفت: خدا. بگو: پس چرا [از شرک‌] پرهیز نمى‌کنید

 

  • مَهدی هُدایی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

الم [٢:١]

الف، لام، میم

﴿١﴾

   

ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ [٢:٢]

آن کتاب [بلند مرتبه‌] هیچ تردیدى در آن نیست، راهنماى پرهیزگاران است

﴿٢﴾

   

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ [٢:٣]

آنان که به غیب ایمان مى‌آورند و نماز را برپا مى‌دارند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم، انفاق مى‌کنند

﴿٣﴾

   

وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ [٢:٤]

و آنان که به آنچه به تو نازل گردیده و آنچه پیش از تو نازل شده، ایمان مى‌آورند و اینانند که به آخرت یقین دارند

﴿٤﴾

   

أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [٢:٥]

آنان بر هدایتى از پروردگار خویشند و هم ایشان رستگارانند

 

 

حروف الفبا سرمایه جدا ناشدنی شما هستند. ایا چه بهره هایی از آن ها ببرید در دستان شماست

«آن» «کتاب» که در دستان شماست، تردید نکنید که «راه» را به شما نشان خواهد داد فقط اگر که «خود»«پا» باشید و مدام بر مبنای «آن» گام بردارید

 

«خود»«پا»ها آن گاه (هر وقت و هر جا) که کسی هم نیست می دانند که خدا هستند و سیستم ضبط و ثبت «ایشان» به شدّت و بدون تعطیلی و اشتباه در حال نگارش اند و وصل بودن به سیستم «ثبت» و «ضبط» الهی (نماز) را پایه پندار و رفتار و گفتار و کردارشان می گیرند {و برای همین نیز از هر فحشاء و مُنکَری ـ زشتی و بدی ـ دور هستند} و ذرّه ای از دارایی ها و داشته های شان را ثمره توان و هوش و کوش خود نمی شمارند و از آن ها برای پاکیزه و زلال ماندن شان به دیگران نیز می دهند تا چون جویبار زندگی بکنند نه در مُرداب و باتلاق بخل و حرص و طمع

 

و «خود»«پا»«ها» با اجرای این قرآن که بر «تو» نازل شده است و با «کُتُب» دیگر پیام آوران گذشته پیش از تو آرام می گیرند و آن جهانِ حساب جاودان را شده انگار می دانند انگار که در «آن» اند

«خود»«پا»ها دست در «دستان» خدا به سمت خواسته های «ایشان» روان هستند و همان ها فقط (که در پیروی مطلق از حقّ روییدند ـ رُستَند ـ) رَستَند

  • مَهدی هُدایی