"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

«فردا»جدیدمتولدمیشویداگر«اینجا»بمانیدودرسهارابفهمیدوبکارببرید

"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد

تُندی بِنَهید تا از شرور شیاطین برهید. کُندی برگزینید و لِجام (دهنه) به مکث (خِرَد) بدهید و آرام آرام تا کام، گام به گام سپاس خدای بگزارید و گذشته ها (اشتباهات و خطا) را پلکان رشد به عوالم بالا قرار دهید تا به قُرب (هم سایه گی خدا) برسید

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

«آیینه»های فراوان و منِ سرگردان!؟

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۱۵ ب.ظ

اگر آیاتِ قرآن و احادیث را چون «آینه» بگیریم و پندارهایمان را «خود»مان بشماریم، هرگاه «خود»مان را در «آنها ـ «آیینه» ـ» «مینگریم»، «خودِ»مان را «میبینیم» و برای «زیبایی»مان بر مبنای آنچه «آینه» نشان ما (سرشتِمان) میدهد میکوشیم و «زیبا ـ موردِپسندِخدا» در میان آدمها ظاهر و حاضر میشویم و آنها دلشان میخواهد از «زیبایی» ما تقلید کنند («مُدِ»«ما»). ما چنانچه «چنین»ایم یعنی که «پیام»گردانِ حضرتِ رحمانیم

 

مشکل اصلی این است که هرگاه در برابر قرآن و احادیث و روایات قرار بگیرم ـ گیریم که هر از چند سالی یک بار آن هم به ضرورتِ مجلس ختمی اگر ـ !!!! ـ ـ، و بر فرض محال، به معنای پارسی آن نیز نگاهی بکنم فوراً همسایه و دوستان و بستگان نسبی نزدیک و دور و بستگان سببی و فروشندگان و مردم کوچه خیابان و حکومت و مسئولان و جز خودم کُلّ جهان را در آن ها می بینم و می گویم ببین!، این آیه در مورد فلان کس است هان، این روایت را درباره فلانی یا فلان کسان فرموده اند، این حدیث دارد اشاره به رفتار فلانی می کند، این آیات در مورد حکومت ما هستند، این آیات دارند قیامت را چه ملموس به تصویر می کشند و پس وای بر نمازگزاران و وااای بر طعنه زنندگان و غیبت کنندگان و تهمت زنندگان و ... مرفّهین بی درد و کسانی که خمس و زکات و حقّ سائل و محروم و یتیم و در راه مانده و بستگان فقیر و گرفتار و گیر و نیازمند را نمی دهند و دست افتادگان را نمی گیرند و ... همه را جز خودم در «آنها» میبینیم ـ نگاهِ شیشه ای! ـ و ... بدی آن این است که ناگهان مرگم فرا میرسد و میبینیم هیچکس جز خودم را در کَفَن و گور سیمانی و خاکی و کت شلوار و کراوات و گور جعبه ای ـ تابوت چوبی ـ نمی بینیم و آنچه اکنون دارم می اندوزم

 

هاتف فرمودند هاتفه می فرمایند آیا این از جهت ایجاد ترس و نگرانی برای «خود»تان و کسانی که می خوانند می نگارید؟ عرض می کنم: پاسخ جنابانتان خیر است ان شاء الله. من این برای این نگاشتم تا زین پس خوب بگردم ببینم کجاهای کارهایی که کردم کج و معوج بوده اند و خطا و اشتباه و چه ها در کدام ارزشها به فنا داده ام و چه ها میبایستی میاندوختم که نیندوختم و ... سپس در تصحیح همّت بگمارم ... میفرمایند احسنتَ و من نیز نیم خیز بعلامتِ سپاس، سپاس می گزارم

  • مَهدی هُدایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی