یک کشتی در اختیار من است و دریایی که مرا به مقصد معلوم ببرد
«سُکان = اطاعتِ مطلقه از فقط شخص شخیص آوریننده ی مُحترم، حضرتِ رحمان» اگر به دست تهیتهنیاز (تهی از هر نیازِ تهِ هر نیاز) الله ندهیم به معنی این است که افسار به «خود» زده ایم و به دست شیاطین سپرده ایم و وارد باتلاق داغ و سوزان (ندامت و حسرتِ «فردا»ی قیامت) شده ایم و هرچه بیشتر در لجاجت خویش بر آن مبنا دست و پا بزنیم بیشتر فرو می رویم و در نتیجه دنیای مان هم پیوسته بد و بدتر و درگیر فشار و سختی و فقر و تنگی روزی و ناامیدی و افسردگی و خستگی و حسد و کینه و نفرت و هرچه بدی است
یک بار دیگر با هم می خوانیم:
«سُکان = اطاعتِ مطلقه از فقط شخص شخیص آوریننده ی مُحترم، حضرتِ رحمان» اگر به دست تهیتهنیاز (تهی از هر نیازِ تهِ هر نیاز) الله ندهیم به معنی این است که افسار به «خود» زده ایم و به دست شیاطین سپرده ایم و وارد باتلاق داغ و سوزان (ندامت و حسرتِ «فردا»ی قیامت) شده ایم و هرچه بیشتر در لجاجت خویش بر آن مبنا دست و پا بزنیم بیشتر فرو می رویم و در نتیجه دنیای مان هم پیوسته بد و بدتر و درگیر فشار و سختی و فقر و تنگی روزی و ناامیدی و افسردگی و خستگی و حسد و کینه و نفرت و هرچه بدی است
و به عکس، چنانچه سر (دو چشمان، دو گوش، دو لب، دو حفره ی بینی، پوست و فرماندهِ آنان مغز) به «فرمان ـ طبق قوانین قرآن و «شارحین» «آن» ـ» فقط ببریم، برای «خود» چه رفاه و امن و شرایط نیکو و ثروت خوش بر و بو و رامش ناب (ایمان) و شوق و امید و خنده ی از ته دل بخریم و چه «بهره»ها برای «خریدِجوارِخدا» به گور (آغاز آن سویِ زندگانی ما ـ جاودانگی مان ـ) ببریم ـ خواه به آن ایمان داشته باشیم و خواه نداشته باشیم میمیریم و خاک و سیمان و چوب تابوت چوبی زیبایمان را در آغوش می گیریم ـ. برنده کسی است که احتمال وجودِ «کتابِ»«حساب» بدهد و اینجا در این دنیا را به بهترین شکل ممکن بزیَد ـ در نهایتِ امکانِ شادی و رفاه و عزّت و لذّت و عیش منزّه و پاک ـ